با اختلاف امروز خیلی خوب بود*-*

امروز عصر اومدم میزم رو تمیز کردم و دکوراسیونش رو عوض کردم و سعی کردم از رنگ های شاد استفاده کنم تا بتونم روحیه ازش بگیرم و چند تا جمله امید بخش هم چسبوندم بهش تا بتونم انرژی خوبی ازش بگیرم:)

و تونستم تا جایی که میتونم درس بخونم..و تقریبا ادبیات رو تونستم تموم کنم..ولی خوب یکم سخته رسوندم خودم به امتحانا..و باید بیشتر از قبل و 6 یا 7 ساعت درس بخونم تا بتونم کاملا خودم رو برسونم.

واقعا احساس حماقت میکنم که این همه وقت نخوندم و این همه درس رو روی هم تلنبار کردم.واقعا چه فکری میکردم؟ولی یکی از دلایلی که شدیدا ترم دوم درسم افت کرد وضعیت روحی افتضاحیم بود..حتی با اینکه از اون روزا سه ماه میگذره هنوز اثراتش روم هست و هر از گاهی حسشون میکنم..راستش دیگه هیچ وقت دلم نمیخواد اون دوران رو تجربه کنم

باید این دو سه هفته از خیلی از تفریحاتم بگذرم تا همه چیز درست بشه..باید اون موقع که چندین ساعت توی مجازی فکر این جاهاشم میکردم.

این مدت که یه مقدار به خاطر درسا از مجازی و سوشال مدیا فاصله گرفتم فهمیدم چقدر وابستشم و چقدر مودهای ناراحت کنندم به خاطر همین سوشال مدیاست..واقعا خیلی خوشحال ترم بدون مجازی ولی مشکل اینجاست نمیشه خیلی فاصله بگیرم ازش هم اینکه دلتنگش میشم و هم اینکه شدیدا وابستش شدم..به عنوان کسی که یک ساله هر روز بیشتر از دوازده ساعتش رو توی مجازی میگذرونده یکم سخته این همه فاصله از مجازی.

امیدوارم همه چیز درست بشه♡

پ.ن:اوه راستی..لپ تاپ درست شد.فقط باید میذاشتم ده دقیقه و اون صفحه سیاهش میرفت.میدونستم که چیزیش نمیشه.